ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام هادی (ع):
مسخره کردن (و بذله گویی) دیگران، تفریح سفیهان و کار جاهلان است.
بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۶۹
حسن روح الامین: هر تعریفی در دنیا میتواند برای انسان تخریب داشته باشد اگر خودش را تربیت نکرده باشد
احساس میکنم بعد از اینکه انسان عمرش تمام شود، باید درباره او و کارهایش نتیجهگیری صورت گیرد و اینکه آیا کارنامه موفقی داشته است یا خیر؛ اما در هر حال این انتخاب برای من ممکن است تخریب بههمراه داشته باشد و ممکن است برای دیگران سبب رشد شود، یعنی دیگرانی که قصد دارند در این مسیر فعالیت کنند، ممکن است مسیری روشن ببینند اما در هر صورت هر تعریفی در دنیا میتواند برای انسان تخریب داشته باشد اگر خودش را تربیت نکرده باشد.
سخنان این هنرمند نقاش روز گذشته بهعنوان چهره «هنر انقلاب» در سال ۱۳۹۸ انتخاب شد.
سخنان این هنرمند نقاش روز گذشته بهعنوان چهره «هنر انقلاب» در سال ۱۳۹۸ انتخاب شد.
چشمانداز جشنواره تئاتر فجر در سال 1400 را چگونه میتوان تصویر کرد
استفاده از ظرفیتهای آنلاین
رضا حامدیخواه
مدرس دانشگاه فیلمساز، کارگردان تئاتر
اداره کل هنرهای نمایشی مثل برخی دیگر از نهادهای وزارت ارشاد مرغ عزا و عروسی هنر در کشور است. بودجه آن بسیار ناچیز است که مجلس و دولت در اختیارش میگذارند اما باید پاسخگوی تمام وامصیبتهای عرصه نمایش در اقصی نقاط کشور باشد اما همین اندک بودجه اداره کل نیز متأسفانه نمیتواند خارج از روال و بند وتبصره هزینه شود وگرنه بهترین راه کمک به درمان و معیشت هنرمندان تئاتر بهصورت مستقیم بود، بویژه در استانها که هنرمندان در شرایط سختی به سر میبرند. در چنین وضعیتی، برگزاری جشنوارهها و بویژه جشنواره فجر بهصورت آنلاین امری پسندیده بود و تجربههایی بههمراه داشت که حتماً میتواند در جشنواره سال آینده و در فراخوانی که منتشر خواهد شد مد نظر قرار بگیرد. بهعنوان نمونه در دوره قبل نیز طراحی و برنامهریزی شد اما درست چند روز مانده به جشنواره، طبق دستور برگزاری فیزیکی جشنواره نیز در دستور کار قرار گرفت. تنها بخشی از برنامهریزی آنلاین تحقق یافت و مدیران اداره کل و عوامل ستادی جشنواره در مدت بسیار اندکی برگزاری فیزیکی جشنواره را با تماشاگر محدود تدارک دیدند. بخش تله تئاتر و گزارش صحنهای به جشنواره افزوده شد که باید بخش گزارش صحنهای با آموزش گروههایی که به ضبط و کارگردانی فنی و صدابرداری آثار مشغولند - بویژه در شهرستانها - تحت آموزش قرار بگیرند. افتتاح تلویزیون تئاتر ایران اقدام مهم دیگری است که علاوه بر کارکردهای رسانهای و پژوهشی بستری است برای فعالیتهای روزآمد در زمینه نمایش تلویزیونی که تقویت برای سال آتی در گرو تولیدات متناسب تصویری و تلویزیونی است که از مشتقات هنرهای نمایشی محسوب میشود و الزاماً تئاتر نیست. هر چند در دوره کرونا زیر ساختی است که اداره کل هنرهای نمایشی با حمایت و خرید آثار تصویری هنرمندان میتواند به حیات گروههای نمایشی کمک شایان توجهی کند. نکته دیگر آن که این تلویزیون باید همچون ارکان یک شبکه، ساختار و مدیریت سازمان یافتهای داشته باشد تا بتواند در دوره کرونا و بعد از آن مهمترین رسانه و محل رجوع هنرمندان باشد، در غیر این صورت به یک vod معمولی و مانعی برای رقبای بخش خصوصی بدل خواهد شد. سال 1400 با چهل سالگی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تقارن دارد و مانند دیگر ارکان اجتماعی، هنرهای نمایشی نیز دست به گریبان پدیده جهانی کروناست؛اما در چنین چنبرهای، کوچکترین اشتباه و اقدام نسنجیدهای که ناشی از هیجانزدگی، فشار معیشتی و یا منافع شخصی و گروهی عدهای باشد، در خوشبینانهترین حالت، تئاتر در حال احتضار و رو به موت را، با انواع مسکنها و اقدامات اورژانسی همچنان محتضر، حفظ خواهد کرد. نخستین هدف دستاندرکاران از صدر تا ذیل در شرایط کنونی باید تأمین معیشت و پوشش حمایتی از کسانی باشد که اشتغال آنها به خطر افتاده است. در پایان خوشبینانه به چهلمین جشنواره تئاتر فجر مینگرم و پیشنهاد میکنم با همان شور و حال ایام جشنواره چند جلسه برای ارزیابی، اصلاح و پیدا کردن مسیرهای تازه برگزار گردد و سپس از هم اکنون برای جشنواره چهلم با فرض حاکم بودن کرونا برنامهریزی شود.
مدرس دانشگاه فیلمساز، کارگردان تئاتر
اداره کل هنرهای نمایشی مثل برخی دیگر از نهادهای وزارت ارشاد مرغ عزا و عروسی هنر در کشور است. بودجه آن بسیار ناچیز است که مجلس و دولت در اختیارش میگذارند اما باید پاسخگوی تمام وامصیبتهای عرصه نمایش در اقصی نقاط کشور باشد اما همین اندک بودجه اداره کل نیز متأسفانه نمیتواند خارج از روال و بند وتبصره هزینه شود وگرنه بهترین راه کمک به درمان و معیشت هنرمندان تئاتر بهصورت مستقیم بود، بویژه در استانها که هنرمندان در شرایط سختی به سر میبرند. در چنین وضعیتی، برگزاری جشنوارهها و بویژه جشنواره فجر بهصورت آنلاین امری پسندیده بود و تجربههایی بههمراه داشت که حتماً میتواند در جشنواره سال آینده و در فراخوانی که منتشر خواهد شد مد نظر قرار بگیرد. بهعنوان نمونه در دوره قبل نیز طراحی و برنامهریزی شد اما درست چند روز مانده به جشنواره، طبق دستور برگزاری فیزیکی جشنواره نیز در دستور کار قرار گرفت. تنها بخشی از برنامهریزی آنلاین تحقق یافت و مدیران اداره کل و عوامل ستادی جشنواره در مدت بسیار اندکی برگزاری فیزیکی جشنواره را با تماشاگر محدود تدارک دیدند. بخش تله تئاتر و گزارش صحنهای به جشنواره افزوده شد که باید بخش گزارش صحنهای با آموزش گروههایی که به ضبط و کارگردانی فنی و صدابرداری آثار مشغولند - بویژه در شهرستانها - تحت آموزش قرار بگیرند. افتتاح تلویزیون تئاتر ایران اقدام مهم دیگری است که علاوه بر کارکردهای رسانهای و پژوهشی بستری است برای فعالیتهای روزآمد در زمینه نمایش تلویزیونی که تقویت برای سال آتی در گرو تولیدات متناسب تصویری و تلویزیونی است که از مشتقات هنرهای نمایشی محسوب میشود و الزاماً تئاتر نیست. هر چند در دوره کرونا زیر ساختی است که اداره کل هنرهای نمایشی با حمایت و خرید آثار تصویری هنرمندان میتواند به حیات گروههای نمایشی کمک شایان توجهی کند. نکته دیگر آن که این تلویزیون باید همچون ارکان یک شبکه، ساختار و مدیریت سازمان یافتهای داشته باشد تا بتواند در دوره کرونا و بعد از آن مهمترین رسانه و محل رجوع هنرمندان باشد، در غیر این صورت به یک vod معمولی و مانعی برای رقبای بخش خصوصی بدل خواهد شد. سال 1400 با چهل سالگی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تقارن دارد و مانند دیگر ارکان اجتماعی، هنرهای نمایشی نیز دست به گریبان پدیده جهانی کروناست؛اما در چنین چنبرهای، کوچکترین اشتباه و اقدام نسنجیدهای که ناشی از هیجانزدگی، فشار معیشتی و یا منافع شخصی و گروهی عدهای باشد، در خوشبینانهترین حالت، تئاتر در حال احتضار و رو به موت را، با انواع مسکنها و اقدامات اورژانسی همچنان محتضر، حفظ خواهد کرد. نخستین هدف دستاندرکاران از صدر تا ذیل در شرایط کنونی باید تأمین معیشت و پوشش حمایتی از کسانی باشد که اشتغال آنها به خطر افتاده است. در پایان خوشبینانه به چهلمین جشنواره تئاتر فجر مینگرم و پیشنهاد میکنم با همان شور و حال ایام جشنواره چند جلسه برای ارزیابی، اصلاح و پیدا کردن مسیرهای تازه برگزار گردد و سپس از هم اکنون برای جشنواره چهلم با فرض حاکم بودن کرونا برنامهریزی شود.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
# کرونا
با اعلام نقشه جدید رنگ بندی شهرهای ایران براساس کرونا، همه مراکز استانها و کلانشهرها در وضعیت قرمز قرار گرفتهاند. این خبر بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت. انتقاد از وضع نشدن قوانین سختگیرانه برای نوروز و برقراری و انجام سفرهای نوروزی یکی از مهمترین مسائلی است که درباره آن در شبکههای اجتماعی میخوانیم و کاربران زیادی هم از لزوم تعطیلی مینویسند هرچند خیلیها هم به این اشاره میکنند که تعطیلی آسیب فراوانی به کسب و کارها میزند: «دیشب آخرین کنسرت در کیش برگزار شد و امروز اعلام وضعیت قرمز شد»، «رنگ بندی شادی که ستاد ملی کرونا برامون در نظر گرفتن؛ البته با کمک و همراهی مردم دل به نشاطی که از جاده و سفر نوروزیشون نگذشتن.»، «در وضعیت قرمز مگه نباید بازار تعطیل بشه؟ بازه که»، «آبی کمرنگ با خط های سفیدِ ریز ندارین؟»، «خداقوت! چیزی نمونده دیگه. یک همت کنیم اون ۶۲ تا رو هم قرمز کنیم دیگه تمومه»، «باز هم رسیدیم به هشتگ« تعطیل کنید» ظاهراً. حالا چند روز طول میکشد درباره تعطیلی چند روزه تصمیمگیری شود؟»، «طبق بررسی اپیدمیولوژیکی که ما کردیم (ولی در حد چاپ مقاله نبود) به این نتیجه رسیدیم که، اعلام خطر و وضعیت قرمز و ترسوندن مردم و توئیت کردن و.... هیچ کدوم برای مردم تأثیری در شلوغیهای اجتماعی نداره، فقط و فقط تعطیل کردن مؤثره»، «جرأت نمی کنم کانال اخبار و باز کنم، اگه تعطیل نکرده باشن چی؟ یعنی تو این اوضاع کرونا و وضعیت قرمز واجبه کلاس تشکیل بدیم؟»، «توی تعطیلات عید جادهها رو باز گذاشتن. الان میگن وضعیت قرمز شده باید دو هفته تعطیل کنیم.»، «یکی دیگه میره مسافرت وضعیت قرمز و در به دریش واسه ماست»، «به لطف سفرهای نوروزی تقریباً وضعیت کل کشور قرمز شده.»، «چند هزار نفر کرونا مثبت پا شدن رفتن مسافرت! چند میلیون آدم هم تو شهرهای کوچیک پا شدن رفتن سیزده بدر. بعد میخوای وضعیت کشور قرمز نشه؟»، «تعداد مراجعین مشکوک و مثبت کرونا به طرز مصیبت باری در حال افزایش. فقط با یک ماه تعطیلی کامل کشور میشه این جهش را تا حدودی مهار کرد.اتفاقی که عملاً نه از نظر روانی و اجتماعی توسط مردم قابل پذیرش و نه عزم و ارادهای بر انجامش هست»، «ایرنا نوشته همه اعضای کمیته علمی ستاد کرونا، بدون حتی یک مخالف، نظرشون اینه که برای عبور از وضعیت فعلی باید 10 روز تعطیلی کامل اجرا شود. دقت کنید: همه اعضای علمی ستاد کرونا. یعنی خودتون اینها رو قبول دارید، الان نیاز به تصمیم درسته نه وقتی آمار رفت بالای ۲۰۰.»، «آخه تعطیلی فایده نداره که؛ ۲هفته نه بگو ۱ماه. لاکداون باید بشه. نذارن کسی از خونه بیاد بیرون که خب اینجا هیچوقت امکانپذیر نیست»، «وزیر بهداشت گفته تعطیلی دو هفتهای کل کشور ضروریه وگرنه آمار فوتیها به بالای ۶۰۰ نفر میرسه. بهتر نبود دو هفته تعطیلی عید اجازه سفر نمیدادید تا الان برای کنترل بیماری متوسل به تعطیلی نشید؟ امثال من تا کار نکنن پول درنمیارن.»
کلاب هاوس بومی
کلاب هاوس این روزها پرحرف و حدیثترین شبکه اجتماعی است. هم بهدلیل امکانات تازهاش برای کاربران و هم بهدلیل حضور سیاسیون در آن و حرفهای انتخاباتی شان. دیروز بحث بومیسازی کلاب هاوس مورد توجه کاربران قرار گرفت چون معاون حقوقی و امور مجلس مرکز ملی فضای مجازی از بخش خصوصی خواست مشابه داخلی کلاب هاوس را ایجاد کند.
کاربران زیادی به پروژههای مشابه این بومیسازی اشاره کردند و از حرفهایی که برای فیلتر شدن کلاب هاوس زده میشود نوشتند: «میگم حالا میخواین یه چند روز چیزی رو بومی نکنید و همین بومیهایی رو که تو این چند سال کردید، یه بررسی مجددی بفرمایید.»، «دوباره قراره یه چند میلیارد وام و یه چندتا سرور در اختیار نورچشمیا قرار بگیره و به خاطر اینکه به کسب و کارشون لطمهای وارد نشه هم کلابهاوس فیلتر بشه تا بتونن بدون رقیب، مخاطبشون رو جذب کنن»، «خبر کوتاه بود. مرکز ملی فضای مجازی خواستار ایجاد کلاب هاوس بومی شد»، «فکر کن الان به تعداد کشورهای دنیا دارن کلاب هاوس داخلی میسازن، مثل اون لامبورگینیه»، «روزنامه کیهان امروز با کلاب هاوس گیر داد بالاخره. آخرین باری که علیه تلگرام نوشتن یک هفته بعد فیلتر شد»، «بعد از پروژههای موفقیتآمیز سیستم عامل ملی، موتور جستوجوی ملی، پیامرسان بومی، نوبت به «کلاب هاوس بومی» رسید»، «یعنی اگه یک غربی چیزی ساخت و ما آریاییها نخواستیم ملی از روش بسازیم اون روز من جشن میگیرم.»، «یکی نیست یعنی بپرسه که الان سروش و یکتا جای چی رو گرفتن که میخواین یکی دیگه کپی کنین؟»، «بعد از دریافت وامهای میلیاردی اپلیکیشنهای مشابه تلگرام، حالا نوبت به پلتفرمهای مشابه کلاب هاوس رسید. هدف بومیسازی نیست، هدف دریافت وامهای میلیاردی یک عده است»، «خلاصه که خارجیها کلاً برای ما ایرانیها مایه دردسرن. با هرچیزی که درست میکنن یه استارتاپی تو ایران پیدا میشه و کلی وام هنگفت می گیره و آخرشم ازش استقبال نمیشه و شکست میخوره پروژهشون؛ مثلاً همین موتور جستوجوگر یوز که دیگه کلا بساطشو جمع کرد و رفت.»، «کیهان گفته که چرا قوه قضائیه واسه فیلتر کلاب هاوس کاری نمیکنه؟ بعد دیده نمیتونه دلیل موجهی واسه فیلترش پیدا کنه، گفته حضور مسئولان در این شبکه اجتماعی غیربومی باعث بیشتر شناخته شدنش تو جامعه میشه.»، «منتظر استارتاپهای حرفینو و گوییشا باشید.»
شرمندگی هنری یا سندروم استاندال چیست؟
شهرزاد عبدیه
روانشناس
هنگام دیدن یک اثر هنری بسیار زیبا چه حالات و احساساتی را تجربه میکنید؟ غرق در لذت میشوید، مسحور میشوید و تحسین میکنید یا.... آیا میدانستید زیبایی میتواند برخی افراد را بیمار کند؟
استاندال؛ نویسنده شهیر کتاب سرخ و سیاه نخستین کسی بود که درخصوص حالاتی که هنگام مشاهده آثار هنری به آن دچار شد، گزارش کرد و به همین دلیل نام این سندروم به اسم وی ثبت شد. البته سندروم استاندال نامهای دیگری مانند سندروم فلورانس، هایپرکولچرِمیا هم دارد. استاندال در سفر خود به شهر فلورانس و حین بازدید آثار زیبای این شهر دچار حالاتی شد که در کتاب «ناپل و فلورانس: سفری از میلان تا رجیو» چنین توصیف کرده است: «من به وجد آمده بودم. از بودنم در فلورانس و توانایی لمس مجسمههایی که پیش از این ندیده بودم به وجد آمده بودم. همه چیز با من حرف میزد. کمکم دچار تپش قلب شدم انگار یک دفعه جان از بدنم خارج شده باشد احساس کردم همین الان است که غش کنم.»
پس از آن روانپزشکهای بیمارستان سانتاماریا متوجه شدند که افراد دیگری نیز هنگام بازدید از آثار باشکوه و زیبا علائمی مشابه با آنچه استاندال توصیف کرده را تجربه کرده اند؛ علائمی مانند سرگیجه، گرگرفتگی، تپش قلب، تعریق، اندوه و حتی غش. در سال 1979، یک روانپزشک ایتالیایی پس از بررسی گردشگران شهر فلورانس این سندروم را نوعی «شرمندگی هنری» توصیف کرد.
گویی این افراد در مواجهه با این حجم از زیبایی دچار نوعی شوک میشوند و بههمین دلیل تنها درمانهای اورژانسی برای این افراد انجام میشود و بعد از چند روز علائم از بین میرود. هنوز اختلاف نظرهای بسیاری درخصوص این سندروم در بین متخصصان وجود دارد و نیاز به بررسیهای بیشتری هست.
با این حال اگر این سندروم برایتان جالب است و از علاقهمندان به فیلمهای ترسناک هستید فیلم«The Stendhal syndrome» بهکارگردانی داریو آرجنتو را ببینید. اگر هم اهل مطالعه هستید، بد نیست بدانید رابرت ویسکوزی در رمان آستوریا به این بیماری اشارههایی داشته است.
روانشناس
هنگام دیدن یک اثر هنری بسیار زیبا چه حالات و احساساتی را تجربه میکنید؟ غرق در لذت میشوید، مسحور میشوید و تحسین میکنید یا.... آیا میدانستید زیبایی میتواند برخی افراد را بیمار کند؟
استاندال؛ نویسنده شهیر کتاب سرخ و سیاه نخستین کسی بود که درخصوص حالاتی که هنگام مشاهده آثار هنری به آن دچار شد، گزارش کرد و به همین دلیل نام این سندروم به اسم وی ثبت شد. البته سندروم استاندال نامهای دیگری مانند سندروم فلورانس، هایپرکولچرِمیا هم دارد. استاندال در سفر خود به شهر فلورانس و حین بازدید آثار زیبای این شهر دچار حالاتی شد که در کتاب «ناپل و فلورانس: سفری از میلان تا رجیو» چنین توصیف کرده است: «من به وجد آمده بودم. از بودنم در فلورانس و توانایی لمس مجسمههایی که پیش از این ندیده بودم به وجد آمده بودم. همه چیز با من حرف میزد. کمکم دچار تپش قلب شدم انگار یک دفعه جان از بدنم خارج شده باشد احساس کردم همین الان است که غش کنم.»
پس از آن روانپزشکهای بیمارستان سانتاماریا متوجه شدند که افراد دیگری نیز هنگام بازدید از آثار باشکوه و زیبا علائمی مشابه با آنچه استاندال توصیف کرده را تجربه کرده اند؛ علائمی مانند سرگیجه، گرگرفتگی، تپش قلب، تعریق، اندوه و حتی غش. در سال 1979، یک روانپزشک ایتالیایی پس از بررسی گردشگران شهر فلورانس این سندروم را نوعی «شرمندگی هنری» توصیف کرد.
گویی این افراد در مواجهه با این حجم از زیبایی دچار نوعی شوک میشوند و بههمین دلیل تنها درمانهای اورژانسی برای این افراد انجام میشود و بعد از چند روز علائم از بین میرود. هنوز اختلاف نظرهای بسیاری درخصوص این سندروم در بین متخصصان وجود دارد و نیاز به بررسیهای بیشتری هست.
با این حال اگر این سندروم برایتان جالب است و از علاقهمندان به فیلمهای ترسناک هستید فیلم«The Stendhal syndrome» بهکارگردانی داریو آرجنتو را ببینید. اگر هم اهل مطالعه هستید، بد نیست بدانید رابرت ویسکوزی در رمان آستوریا به این بیماری اشارههایی داشته است.
بهبهانه انتشار یک مجله تازه برای نوجوانان
سیزده، سرخط زندگی است
در حوزه بزرگسالان کمابیش مجلاتی در زمینه فرهنگ و هنر و ادبیات پیدا میشود اما اگر بخواهید دنبال مجلهای برای فرزند نوجوان خود باشید که سویههای فرهنگی و هنری داشته باشد کار کمی بیخ پیدا میکند. مسأله اینجاست که به دلایل بسیار موجه و غیرموجه حوزه مکتوب ما در این زمینه ضعف و خلأ عمیق در این بخش وجود دارد که جز با وارد گود شدن نهادهای فرهنگ و مؤسسههای خصوصی و غیرخصوصی و البته تیم آگاه و محیط به این حوزه، پرنخواهد شد.
یکی از نوقدمهایی که به تازگی پابه این عرصه گذاشت مجله «سیزده» است که صاحبامتیاز، مدیر مسئول و سردبیر آن زکیه شادلو است و تحریریهای حرفهای و البته با کیفیت چاپ و طراحی گرافیک بسیار بالایی آن را برای نوجوانان سرزمینمان تدارک دیده است. اولین شماره این مجله که به تازگی منتشر شده چنین عنوانی دارد.
سردبیر مجله درباره انتخاب چنین عنوانی مینویسد: «نمایشنامه «بالاخره این زندگی مال کیه» اثری از برایان کلارک است که در اصل برای اجرا در تلویزیون نوشته شد اما پس از روبهرو شدن با موفقیتهای بسیار زیاد و اجرا شدن در کشورهای مختلف و همچنین ساخته شدن فیلمی بر اساس آن بهصورت کتاب نیز منتشر شد. در ایران این کتاب با ترجمه احمد کساییپور در انتشارات کارنامه منتشر شده و با کارگردانی اشکان خیلنژاد روی صحنه نمایش رفته و عنوان پرونده شماره اول مجله ماست. «سیزده» در انتخاب پروندهها برای هر شماره تلاش میکند از عنوان یک کتاب، فیلم یا یک اثر هنری وام گرفته و برای آن عناوین بازتولید کند. عنوان شماره اول با پیشنهاد و همفکری تیم نوجوان تحریریه انتخاب شد، چرا که این نوجوانان تلاش میکنند در مالکیت زندگی خود نقش مهمی ایفا کنند و در این راستا دست به تلاش بزنند.
این بچهها به نوعی با شعار «بالاخره این زندگی مال کیه» مخاطب را به یک چالش دعوت کردهاند، مخاطب نوجوان را دعوت به چالش حضور در یک رسانه و مخاطب بزرگسال را دعوت به دیدن و شنیدن صدای نسلی نو که قرار است عمیقتر بیندیشد و جسورانهتر بیان کند.» نکته جالب و قابل تحسین اینکه تحریریه این مجله را نوجوانها تشکیل میدهند و چهرههای شناخته شدهای که روزگاری نوجوانانی پرشور بودند هم در کنار آنها حضور دارند و به تیم «سیزده» مشاوره میدهند. در این شماره، یادداشتهایی خواندنی روی کاغذ آمده از جمله «پرویز»، «کریمخان تقاطع ایرانشهر»، «تو چراغ خود برفروز»، «بنویسیم یا منتظر بمانیم کسی بیاید.»
یکی از نوقدمهایی که به تازگی پابه این عرصه گذاشت مجله «سیزده» است که صاحبامتیاز، مدیر مسئول و سردبیر آن زکیه شادلو است و تحریریهای حرفهای و البته با کیفیت چاپ و طراحی گرافیک بسیار بالایی آن را برای نوجوانان سرزمینمان تدارک دیده است. اولین شماره این مجله که به تازگی منتشر شده چنین عنوانی دارد.
سردبیر مجله درباره انتخاب چنین عنوانی مینویسد: «نمایشنامه «بالاخره این زندگی مال کیه» اثری از برایان کلارک است که در اصل برای اجرا در تلویزیون نوشته شد اما پس از روبهرو شدن با موفقیتهای بسیار زیاد و اجرا شدن در کشورهای مختلف و همچنین ساخته شدن فیلمی بر اساس آن بهصورت کتاب نیز منتشر شد. در ایران این کتاب با ترجمه احمد کساییپور در انتشارات کارنامه منتشر شده و با کارگردانی اشکان خیلنژاد روی صحنه نمایش رفته و عنوان پرونده شماره اول مجله ماست. «سیزده» در انتخاب پروندهها برای هر شماره تلاش میکند از عنوان یک کتاب، فیلم یا یک اثر هنری وام گرفته و برای آن عناوین بازتولید کند. عنوان شماره اول با پیشنهاد و همفکری تیم نوجوان تحریریه انتخاب شد، چرا که این نوجوانان تلاش میکنند در مالکیت زندگی خود نقش مهمی ایفا کنند و در این راستا دست به تلاش بزنند.
این بچهها به نوعی با شعار «بالاخره این زندگی مال کیه» مخاطب را به یک چالش دعوت کردهاند، مخاطب نوجوان را دعوت به چالش حضور در یک رسانه و مخاطب بزرگسال را دعوت به دیدن و شنیدن صدای نسلی نو که قرار است عمیقتر بیندیشد و جسورانهتر بیان کند.» نکته جالب و قابل تحسین اینکه تحریریه این مجله را نوجوانها تشکیل میدهند و چهرههای شناخته شدهای که روزگاری نوجوانانی پرشور بودند هم در کنار آنها حضور دارند و به تیم «سیزده» مشاوره میدهند. در این شماره، یادداشتهایی خواندنی روی کاغذ آمده از جمله «پرویز»، «کریمخان تقاطع ایرانشهر»، «تو چراغ خود برفروز»، «بنویسیم یا منتظر بمانیم کسی بیاید.»
ژانر وحشت هم برای نوجوانان مثل بقیه ژانرهای ادبی است
مریم محمدخانی
نویسنده و مدرس ادبیات کودک و نوجوان
ژانر وحشت هم مانند دیگر ژانرهای ادبی است. برخوردی که ما با ادبیات داریم، کودک و نوجوان با آن ندارد. البته لازم به ذکر است که ادبیات کودک از ادبیات نوجوان مجزاست. آنطور که ما فکر میکنیم که ممکن است یک کتاب تأثیر بسیار عجیب و غریب بر بچهها بگذارد، این اتفاق نمیافتد. بچهها با ادبیات آن برخوردی را میکنند که به وسیله آن از این دنیا جدا شوند و در تخیل خود سیر کنند و تجربیاتی کسب میکنند که ممکن است در دنیای واقعی امکان کسب آن تجربه را نداشته باشند و ژانر وحشت هم این امکان را بهخوبی فراهم میکند و پر از عناصری است که برای بچهها هیجانانگیز است. قصههای غیرواقعی را که در واقعیت وجود ندارد و تقریباً غیرممکن است بچهها خیلی دوست دارند و میتوانند هیجان شخصیتهای آن کتاب را لمس کنند و این هیجان برایشان خوشایند است.
تلقی من در مواجهه با قشر کودک و نوجوان که البته شاگردان بسیاری هم از این گروه سنی داشتهام این است که خیلیها وقتی کتاب را تمام میکنند آن را میبندند و همانجا هم قصه تمام میشود. یعنی لزوماً آن حس را با خود به دنیای واقعی نمیآورند. همانطور که ممکن است یک کتاب رئال را بخوانند و مثلاً از مرگ شخصیت داستانی ناراحت شوند یا یک کتاب بامزه و طنز بخوانند و بخندند. یا یک کتاب تخیلی بخوانند و سرگرم شوند. منظور این است که برخورد بچهها با ادبیات متفاوت است با چیزی که ما به آن فکر میکنیم و میخواهیم از دور مواظب باشیم. البته بازهم تأکید میکنم که گروه سنی کودک و نوجوان با هم متفاوت است. ژانر وحشت هم مثل بقیه ژانرهای ادبی است و چرا باید فکر کرد که باید بچهها را از این نوع ادبی دور کرد؟ و یا چرا باید فکر کرد که بچهها را باید از تمام چیزهایی که فکر میکنیم آزاردهنده است، دور نگه داشت؟
هر آدمی به اندازه خودش در زندگی تجربههایی را دارد که اذیتش میکند و حال چه بهتر که در محیط امنی مثل ادبیات بعضی از این حسها را تجربه کند و بعد آماده شود اگر در زندگی واقعی با آن مواجه شد چه برخوردی داشته باشد. من روانشناس نیستم اما برخوردی که با ادبیات و با گروه سنی کودک و نوجوان داشتهام به این نتیجه رسیدهام.
ما در حوزه تألیف داستانهای وحشت نوجوانان نمونههای خیلی بکر نداریم. البته در ترجمه هم همین است. خیلیها تکرارکننده نمونههای پیش از خودشان هستند. ادبیات ژانری این خصوصیت را دارد و خیلی از الگوهای پیشساخته تبعیت میکند. در خارج از ایران هم همین است. ترجمههای کتابهای ژانر وحشت را که نگاه کنید میبینید آنها هم تجربه خیلی عمیق و یگانه نداشتهاند. آنها هم معمولاً تجربیات کتابهای پیش از خود را تکرار میکنند. بنابراین فقط منحصر به ادبیات کودک ایران نیست.
گاهی ما سراغ کتابهایی میرویم که خودشان کپی چیز دیگری هستند و این باعث میشود که یک پله عقبتر بیفتیم در صورتی که قصههای عامیانه ما میتوانند به نویسندگان ما بسیار کمک کند. نه فقط به قصه وحشت بلکه به قصههای فانتزی و علمی- تخیلی هم میتواند کمک کند تا نویسنده به کمک این عناصر قصهای خلق کند که برای بچهها هیجانانگیز باشد.
تجربههایی هم بوده که مخاطب از آن استقبال کرده است. مثل تجربه آقای گلشیری. البته باید بگویم که جای فضاهای متفاوتی که با کمک عناصر قصههای قدیمی خودمان آفریده شده خالی است.
نویسنده و مدرس ادبیات کودک و نوجوان
ژانر وحشت هم مانند دیگر ژانرهای ادبی است. برخوردی که ما با ادبیات داریم، کودک و نوجوان با آن ندارد. البته لازم به ذکر است که ادبیات کودک از ادبیات نوجوان مجزاست. آنطور که ما فکر میکنیم که ممکن است یک کتاب تأثیر بسیار عجیب و غریب بر بچهها بگذارد، این اتفاق نمیافتد. بچهها با ادبیات آن برخوردی را میکنند که به وسیله آن از این دنیا جدا شوند و در تخیل خود سیر کنند و تجربیاتی کسب میکنند که ممکن است در دنیای واقعی امکان کسب آن تجربه را نداشته باشند و ژانر وحشت هم این امکان را بهخوبی فراهم میکند و پر از عناصری است که برای بچهها هیجانانگیز است. قصههای غیرواقعی را که در واقعیت وجود ندارد و تقریباً غیرممکن است بچهها خیلی دوست دارند و میتوانند هیجان شخصیتهای آن کتاب را لمس کنند و این هیجان برایشان خوشایند است.
تلقی من در مواجهه با قشر کودک و نوجوان که البته شاگردان بسیاری هم از این گروه سنی داشتهام این است که خیلیها وقتی کتاب را تمام میکنند آن را میبندند و همانجا هم قصه تمام میشود. یعنی لزوماً آن حس را با خود به دنیای واقعی نمیآورند. همانطور که ممکن است یک کتاب رئال را بخوانند و مثلاً از مرگ شخصیت داستانی ناراحت شوند یا یک کتاب بامزه و طنز بخوانند و بخندند. یا یک کتاب تخیلی بخوانند و سرگرم شوند. منظور این است که برخورد بچهها با ادبیات متفاوت است با چیزی که ما به آن فکر میکنیم و میخواهیم از دور مواظب باشیم. البته بازهم تأکید میکنم که گروه سنی کودک و نوجوان با هم متفاوت است. ژانر وحشت هم مثل بقیه ژانرهای ادبی است و چرا باید فکر کرد که باید بچهها را از این نوع ادبی دور کرد؟ و یا چرا باید فکر کرد که بچهها را باید از تمام چیزهایی که فکر میکنیم آزاردهنده است، دور نگه داشت؟
هر آدمی به اندازه خودش در زندگی تجربههایی را دارد که اذیتش میکند و حال چه بهتر که در محیط امنی مثل ادبیات بعضی از این حسها را تجربه کند و بعد آماده شود اگر در زندگی واقعی با آن مواجه شد چه برخوردی داشته باشد. من روانشناس نیستم اما برخوردی که با ادبیات و با گروه سنی کودک و نوجوان داشتهام به این نتیجه رسیدهام.
ما در حوزه تألیف داستانهای وحشت نوجوانان نمونههای خیلی بکر نداریم. البته در ترجمه هم همین است. خیلیها تکرارکننده نمونههای پیش از خودشان هستند. ادبیات ژانری این خصوصیت را دارد و خیلی از الگوهای پیشساخته تبعیت میکند. در خارج از ایران هم همین است. ترجمههای کتابهای ژانر وحشت را که نگاه کنید میبینید آنها هم تجربه خیلی عمیق و یگانه نداشتهاند. آنها هم معمولاً تجربیات کتابهای پیش از خود را تکرار میکنند. بنابراین فقط منحصر به ادبیات کودک ایران نیست.
گاهی ما سراغ کتابهایی میرویم که خودشان کپی چیز دیگری هستند و این باعث میشود که یک پله عقبتر بیفتیم در صورتی که قصههای عامیانه ما میتوانند به نویسندگان ما بسیار کمک کند. نه فقط به قصه وحشت بلکه به قصههای فانتزی و علمی- تخیلی هم میتواند کمک کند تا نویسنده به کمک این عناصر قصهای خلق کند که برای بچهها هیجانانگیز باشد.
تجربههایی هم بوده که مخاطب از آن استقبال کرده است. مثل تجربه آقای گلشیری. البته باید بگویم که جای فضاهای متفاوتی که با کمک عناصر قصههای قدیمی خودمان آفریده شده خالی است.
عکس نوشت
تصور ما ازکتابخانه به کتاب و قفسههای چوبی است. اما یک معلم هندی و همسرش در کلکته جنوبی هند با همکاری یک مغازه دار کتاب دوست، یخچالی راهاندازی کردهاند که در آن بهجای خوراکی پر از کتاب است. آنها این کتابخانه خیابانی رایگان را با هدف القای عادتهای مطالعه و ایجاد یک جامعه کتابخوان راهاندازی کردهاند و هر فردی میتواند هر زمانی که خواست، کتابی را از داخل این یخچال به خانه ببرد و تا یک ماه بازگرداند. در این یخچال حدود ۱۰۰ کتاب قرار گرفته و معلم هندی میگوید: «دنبال چیزی بودیم که جای زیادی را اشغال نکند؛ علاوه بر اینکه کتابها را در تمام طول سال ایمن نگاه دارد و چه چیزی بهتر از یک یخچال شکسته!»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
حسن روح الامین: هر تعریفی در دنیا میتواند برای انسان تخریب داشته باشد اگر خودش را تربیت نکرده باشد
-
استفاده از ظرفیتهای آنلاین
-
شهروند مجـــازی
-
شرمندگی هنری یا سندروم استاندال چیست؟
-
سیزده، سرخط زندگی است
-
ژانر وحشت هم برای نوجوانان مثل بقیه ژانرهای ادبی است
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین